درویش شورای شهر | درباره زندگی و احوالات عباس شیبانی | از خانه ای که «خانه انقلاب» بود تا مادری که درویش تمام عیار بود
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۸۳۳۰۸
به گزارش همشهری آنلاین، محسن مهدیان؛ مدیرعامل موسسه همشهری در یادداشتی نوشت:
سالها پیش با او در دفتر محقرش دیدار کردیم. وارد اتاق که شدیم صمیمانه به استقبال آمد. از هر دری سؤال کردیم؛ از سابقه مبارزاتی و روزهای زندان و شکنجه گرفته تا مسئولیتهای بعد از انقلاب و نوع رابطهاش با فرزند و همسر و غیره. اما پاسخ به همه سؤالهای ما تنها ۲ یا ۳کلمه مشابه، همراه با لبخندی دوستداشتنی بود؛ «کاری نکردم».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوستان قدیمی دکتر وقتی دیدند سؤالهای ما بیپاسخ مانده، به کمک آمدند و خاطراتی از زندگی کاری و شخصی ایشان بازگو کردند تا شاید به سخن بیاید. اما بازهم بینتیجه بود. گویی قرار نداشت درباره خودش حرف بزند. پاسخش به همه سؤالها این بود؛ «فراموش کنید».
جناب شیبانی در ۹۱سالگی به رحمت خدا رفت. حقیقتا سیاستمداری خادم که زندگیاش در تراز یک مسئول راستین انقلاب اسلامی بود. سالها عضو شورای شهر تهران بود و رکورد بیغیبت و بیتأخیرترین عضو شورا را در جلسات داشت. در نهایت سادگی زندگی میکرد. پزشک بود و سابقه ریاست دانشگاه تهران و نمایندگی مجلس و شورای شهر و دهها مسئولیت دیگر داشت، اما تا پایان عمر بدون خانه شخصی و آخرین ماشینش پیکان سادهای بود که با اصرار خانواده چند سال پیشتر تبدیل به پراید شده بود.
سالها در زندان طاغوت بود و در همان زندان هم مراسم خواستگاری از یک بانوی انقلابی و مبارز صورت میگیرد. بعد از انقلاب هم خانهاش محل رفتوآمد و جلسات بزرگان انقلاب و قدمگاه بهشتی و مطهری و طالقانی و باهنر و دیگر بزرگان بود؛ حقاً «خانه انقلاب» بود.
بهگفته دخترش، ۲ دست کت و شلوار داشت که سالهاست تغییر نکرده بود. رابطه بس عاشقانه با همسر مرحومهشان داشت و اما آنقدر بهکار اهمیت میداد که یک روز بعد از تدفین همسر در محل کار حاضر میشود و اجازه نمیدهد بیش از یک کاغذ معمولی از بیتالمال برای اعلام تسلیت هزینه شود.
جهیزیه دخترش یخچال و گاز نداشت و فقط فرش و تعدادی ظروف بود و کمی هم خرت و پرت؛ به خانواده داماد هم گفته بود که اگر برای عروسی شام بدهند در مجلس حاضر نمیشود؛ فقط میوه و شیرینی. در مجلس عروسی هم صندوق کمک به خیریه گذاشته بود تا مردم بهجای کمک به عروس و داماد، به خیریه کمک کنند.
همه این حرفها را هم از اطرافیان و همسایههایش شنیدیم. خودش در پاسخ به همه این سؤالها فقط سکوت میکرد و میخندید.
وقتی گفتیم نصیحتمان کن، یک جمله گفت: «تا میتوانید به این مردم خدمت کنید».
اما جناب شیبانی عزیز یکبار در طول این جلسه به وجد آمد و سخن گفت. وقتی یکی از همراهان از خصوصیات حاجیهخانم فاطمه، مادر مرحومشان گفت. نقل شد که مادرشان وقتی بیمارستان میرفتند بالای سر هر مریض میایستادند و دعا میخواندند.
جناب شیبانی اسم مادر که آمد با صلابت خاصی که دیگر همان خنده هم روی لبانش نبود و با بیانی پر از حرارت و حرمت، گفت: «مادر ما یک درویش تمامعیار بود».
از مادر درویشی را آموخته بود، سادگی و زاهدی و کمسخنی و خدمت. میگفت من کمتر حرف میزنم و تلاش میکنم عمل کنم.
و بیشتر اوقات سالهای پایان عمر نیز به سکوت گذشت... .
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: محسن مهدیان انقلاب اسلامی ایران سؤال ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۸۳۳۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قتل زن میانسال در دعوای مادر و دختری | دختر جوان تا یکقدمی چوبه دار رفت
به گزارش همشهری آنلاین، فروردین سال ۹۸ دختر جوانی به نام نرگس در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مدعی شد که پس از درگیری با مادرش او به طور ناخواسته فوت کرده است. پس از آن مأموران به محل حادثه که خانهای در جنوب تهران بود، رفتند و با جسد زن ۶۵ سالهای به نام مریم که آثار خونریزی روی سرش پیدا بود، مواجه شدند.
نرگس در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مادرم به لحاظ روانی مشکلات زیادی داشت و مجبور بود هر روز تعداد زیادی قرص مصرف کند به همین خاطر تعادل روانی نداشت و مدام با هم دعوا میکردیم. چند ساعت قبل دوباره با هم بحثمان شد و کارمان به درگیری کشید و مادرم با سرعت به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و به سمتم حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم او را هل دادم که سرش به دیوار خورد و از حال رفت.
وی ادامه داد: بعد برای اینکه خودم را آرام کنم، قلیان درست کردم و به تراس رفتم تا بکشم اما مادرم دوباره به تراس آمد و لگدی به قلیان زد و با چاقو چند ضربه سطحی به پا و شکمم زد. با اینکه مجروح شده بودم اما وقتی دیدم از سرش خون میآید، دستهایش را گرفتم تا آرام بگیرد اما او عصبانیتر شد و گفت باید از خانه بروم. من هم با ناراحتی از خانه بیرون رفتم. میخواستم قرصهایش را بخرم اما بعد از ۲ ساعت که برگشتم، در را باز نکرد. نگران شدم و با آتشنشانی تماس گرفتم. وقتی در را باز کردند با جسد مادرم رو به رو شدیم. پس از آن جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
در تحقیقات بعدی مشخص شد که مادر و دختر هر دو به مواد مخدر شیشه اعتیاد داشتهاند. در این میان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد: «علت فوت ضربه مغزی و خونریزی بوده است.» با اعلام این گزارش، پدر و مادر مریم و پسرش (دایی متهم) علیه نرگس شکایتی را ثبت کردند و خواستار قصاص او شدند. با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد | همدستی خیانتآمیز زن جوان با مرد همکار در دادگاه چه گذشتدر ابتدای جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عمد گفت: ۷ سال قبل پدرم، من و مادرم را تنها گذاشت و رفت و من و مادرم با هم زندگی میکردیم تا اینکه چندی قبل با پسر همسایهمان دوست شدم و او با فریب، من را مورد آزار و اذیت قرار داد که شکایت کردم و او را به تبعید و شلاق محکوم کردند. یکی از روزهایی که با مادرم برای پیگیری پرونده رفته بودیم، مادرم زمین خورد و سرش با جدول کنار خیابان برخورد کرد و بعد از مدتی فراموشی گرفت و مشکل روانی پیدا کرد تا جایی که دست به خودکشی زد و یک بار هم نزدیک بود خانه را به آتش بکشد.
وی افزود: مادرم سر هر موضوعی با من درگیر میشد. آنقدر به من فشار روانی وارد شد که به خانه داییام در شهرستان رفتم. نمیخواستم به خانه برگردم اما مادرم بارها با من تماس گرفت و التماسم کرد تا برگردم. من هم دلم سوخت و دوباره به خانه برگشتم. با این حال دوباره درگیریهای ما شروع شد. من در این سالها خیلی سختی کشیدم اما من قاتل مادرم نیستم.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، متهم را به قصاص محکوم کردند. وقتی حکم در شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد، دختر جوان در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
رضایت اولیای دم و محاکمه از جنبه عمومی جرمدر حالی که زمان زیادی تا اجرای حکم نمانده بود، قاتل توانست پیش از اجرای حکم رضایت اولیای دم مقتول را جلب کند. بدین ترتیب وی از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.
در جلسه رسیدگی که در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، متهم به با تکرار اظهاراتش گفت: در مدت ۵ سالی که در زندان بودم یک شب آرام نخوابیدم و عذاب وجدان نابودم کرد. حالا از قضات درخواست میکنم در حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم دوباره آزاد شوم.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی، وی را به ۱۰ سال حبس با احتساب روزهای بازداشتی محکوم کردند.
کد خبر 849239 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران